حسـرت واقعـی را آن روزی میخــوری
کـه مـی بینـى ،
بـه انـدازه سـن و سـالت ، زندگـى نکـرده ای . . .
از تمام بودنی ها
تو همین از آن من باش
که به غیر با تو بودن دلم آرزو ندارد
. .
این روزها دیده ای ؟
آدم ها از پایان جهان می ترسند
عشق من
می دانی ؟
فقط وقتی تو نباشی
دنیا تمام می شود.
دلـهـره ام از نـبـودنـت نـیـسـت . . .
دلـهـره ام از دل دل کـردنـت بـرای بـودنـت اسـت . . .
تـ ـو نـگـران فـرامـوشـی ات نـبـاش . . .
مـ ـن بـا یـک شـیـشـه از عـطـرت زنـدگـی مـیـکـنـم !!!
شهرزادِ من!
قصه بس است ،
این پادشاه سالهاست که خوابیده…
دوستت دارم
و همین غمگینترم میکند
وقتی که نمیتوانم چهار فصل جهان را
بر شانههای تو آواز بخوانم
وقتی که بادی
برگهایت را از من میگیرد…
درخت بالابلند من!
باور کن این همه خواستن غمگین است
برای پرندهای که از کوچی به کوچ دیگر پرواز میکند
میدانی چه مدتی است گیسوانم پیچ خورده اند ؟!
جز تو کسی نمیفهمد
گیسوانم شانه ندارند !
و اگر باشی
گیسوانم
شانه خواهند شد
با سرانگشتان عاشقت
کاش همســایه ی ِتـو بـودم
از پشت ِ پنجــره هـر روز ،
آمـدنَ ت را می دیــدم …
گاهی آدم باید چمدان بشود
ببندد خودش را
برود خودش را …
نمیدانم به مسافر دل بستم
یا
مسافر شد آنکه به او دل بستم . . .
گردآورنده : سایت تفریحی آلبالو گیلاس